نویسنده: مهرداد نغزگوی کهن

چکیده

ضمایر از جمله کلمات نقشی هستند که جایگزین اسم می‌شوند. دستورنویسان به طور سنتی ضمایر را جزء طبقه‌ای بسته می‌دانند که اعضای آن کم یا زیاد نمی‌شود. شواهد موجود نشان‌دهنده‌ی آن است که استفاده از اصطلاح طبقه‌ی بسته، ناظر بر واقعیت نمی‌باشد، زیرا ضمایر نیز مانند سایر اجزا‌ی زبانی متحمل تغییر می‌شوند و علاوه بر تغییر نقشی و معنایی، تعداد آن‌ها نیز در زبان می‌تواند تغییر یابد. تمامی این تغییرات از رهگذر دستوری‌شدگی به وقوع می‌پیوندد. طبق تعریف، در دستوری‌شدگی، عناصر واژگانی با کسب نقش‌های دستوری تبدیل به کلمات نقشی می‌شوند و یا کلمات نقشی با دستوری‌تر شدن نقش دستوری جدیدی را بر عهده می‌گیرند. هر دو این موارد را در شیوه‌ی تکوین ضمایر فارسی امروز می‌توانیم مشاهده کنیم. با توجه به این ملاحظات، در این مقاله به شرح شیوه‌ی تکوین و تغییر ضمایر فارسی در دوره‌ی فارسی نو (یعنی فارسی دوره‌ی اسلامی) می‌پردازیم و در این راستا به بعضی منابع ایجاد ضمیر در این زبان اشاره می‌کنیم. از آن جا که ضمیر در جایگاه اسم می‌نشیند، بنابراین طبیعی است که اکثر ضمایر از منبع اسمی نشأت گرفته باشند. منبع مهم دیگر ایجاد ضمایر در زبان‌های جهان صفات اشاره یا اشاری‌ها هستند که در زبان فارسی نیز دیده می‌شود.

مقدمه

در اکثر کتاب‌های دستور، ضمایر را جزء طبقه‌ای بسته از کلمات دانسته‌اند که جایگزین اسم می‌شوند. دستورنویسان معمولاً دو نوع طبقه‌بندی از ضمایر به دست داده‌اند. در طبقه‌بندی اول، ضمایر به لحاظ نقش دستوری به انواع مختلفی تقسیم شده‌اند. در این طبقه‌بندی از ضمایر شخصی، اشاره، و پرسشی گرفته تا ضمایر نامعین و مبهم سخن به میان آمده است. نوع دوم طبقه‌بندی ضمایر بر اساس آزاد یا مقید بودن آن‌هاست؛ از این لحاظ ضمایر را می‌توان به دو دسته‌ی متصل و منفصل تقسیم کرد. ضمایر شخصی، اشاره، پرسشی و جز آن به صورت آزاد به کار می‌روند و جزء ضمایر منفصل هستند. از ضمایر متصل می‌توان به شناسه‌ها یا به تعبیر سنتی ضمایر متصل فاعلی اشاره کرد. ضمایر به اصطلاح متصل مفعولی و اضافی «-م، -ت، -ش، -ش، -مان، -تان، -شان» همان‌طور که از اسمشان بر می‌آید از جمله‌ی دیگر ضمایر متصل هستند (انوری و احمدی گیوی 1385: 183-184). ضمایر متصل دارای همتا‌های منفصل هستند، مثلاً به جای صورت ترکیبی (متصل) «کتابم» می‌توان از صورت تحلیلی «کتاب من» استفاده کرد. در ادامه‌ی این مقاله با تأکید بر تغییر فهرست انواع ضمایر به بررسی منشأ اولیه‌ی آن‌ها خواهیم پرداخت.

1 ضمایر، طبقه‌ی باز یا بسته؟

همان‌طور که در بالا گفتیم، معمولاً ضمایر جزء طبقه‌ی بسته در نظر گرفته می‌شوند. منظور از طبقه بسته، مجموعه‌ای است که به اعضای آن عضو جدید اضافه نمی‌شود. شواهد موجود نشان می‌دهد که نه به لحاظ همزمانی و نه در زمانی این امر درست نیست و همان‌گونه که مؤلفه‌های مختلف زبانی دچار تغییر می‌شوند، نه تنها در نقش‌های دستوری ضمایر نیز تغییراتی ایجاد می‌شود، بلکه علاوه بر آن ضمایر جدیدی به مجموعه ضمایر موجود اضافه می‌گردد یا مواردی از آن‌ها کاربرد خویش را از دست می‌دهند و متروک می‌شوند.

2 منابع ساخت ضمایر

منظور از منبع ساخت ضمیر، مقوله‌ی واژگانی یا دستوری اولیه‌ای است که سر منشأ ساخت ضمیر تلقی می‌شود. منبع بیشتر ضمایر اسم است؛ دلیل اصلی این امر ماهیت نقشی ضمایر است. ضمایر جایگزین اسم می‌شوند و بنابراین دور از ذهن نیست که عناصر عمدتاً واژگانی اسمی با از دست دادن معنای اصلی خود معنای عامی پیدا کنند و در مقام جایگزین اسم‌های دیگر به کار روند. البته همه‌ی اسامی توانایی تبدیل شدن به انواع ضمایر را ندارند؛ تنها اسامی محدودی با معنای خاص و بسامد وقوع معمولاً بالا می‌توانند به صورت ضمیر در آیند. منبع مهم دیگر ضمایر، اشاری‌ها یا صفات اشاره هستند. البته خود ضمایر نیز می‌توانند تغییر نقش بدهند و با حفظ زیر مقوله‌ی ضمیری خود، در نقش جدیدی به کار روند. در زیر به تفصیل به تمامی این موارد اشاره خواهیم کرد. واژه‌ی «مردم» در پهلوی به معنای 'انسان' بوده است (رک. مکنزی1373)؛ این معنا در فارسی نو نیز (به خصوص قرون اولیه‌ی هجری) ادامه یافته است و فرهنگ‌نویسان در کتاب‌های لغت خود آن را وارد کرده‌اند.

1-2. از اسم به ضمیر

به لحاظ تاریخی، اسم مهم‌ترین منشأ اولیه‌ی ضمایر به حساب می‌آید. این‌گونه تغییر، یعنی تبدیل اسم به ضمیر، در زبان‌های جهان بسیار دیده شده است (هاینه و کوتوا 2007: 68). به وجود آمدن این امکان دستوری در زبان‌ها (مانند موارد دیگر) از رهگذر دستوری‌شدگی صورت می‌پذیرد. دستوری‌شدگی تغییری است که طی آن یک جزء واژگانی تبدیل به کلمه‌ی نقشی می‌شود یا جزئی که خود دستوری است، دستوری‌تر می‌گردد. دستوری‌شدگی از رهگذر اصول و ساز و کار‌های خاصی صورت می‌گیرد که در زبان‌های جهان مشترک است (برای توضیح بیشتر در مورد دستوری‌شدگی رک. نغزگوی کهن1387ب و درباره‌ی اصول و ساز و کار‌های آن رک. نغزگوی کهن1389ج). در همه‌ی موارد تبدیل اسم به ضمیر نیز وقوع اصول و ساز و کار‌های دستوری‌شدگی به خصوص معنا‌زدایی و مقوله‌زدایی بارز است. در معنا‌زدایی، هنگام ایجاد نقش دستوری جدید، معنای قاموسی اولیه اسم از بین می‌رود. در مقوله‌زدایی نیز به تدریج اسم خواص مقوله‌ای خود را از دست می‌دهد و مثلاً تصریف‌های اسم و توصیف کننده‌های اسمی را نمی‌گیرد. نکته‌ی قابل توجه این است که همه‌ی اسامی با هر معنا و یا بسامد وقوعی نمی‌توانند به ضمیر تبدیل شود. تنها اسامی معینی با معنای خاصی هستند که توانایی تبدیل شدن به ضمایر را دارند. مثلاً یکی از مسیر‌های دستوری‌شدگی پر وقوع در زبان‌ها تبدیل اسم‌هایی با معنی "مرد / انسان" به ضمار غیر شخصی یا ضمایر نامعین جاندار است؛ مثلاً، در لاتین کلمه‌ی اولیه‌ی home به معنی "شخص یا انسان" با دستوری‌شدگی در فرانسوی تبدیل به ضمیر غیر شخصی on شده است، یا در آلمانی اسم mann با معنی اولیه‌ی "مرد" تبدیل به ضمیر فاعلی غیر معین man شده است (هاینه و کوتوا 2007). بعضی مواقع نیز اسم‌هایی با معنای "شخص" یا "مردم" تبدیل به ضمایر غیر معین می‌شوند (هاینه و کوتوا 2002: 232-233). به همین صورت آن دسته از اسامی که به معنای "شی / چیز" هستند، معمولاً دستوری شده و به صورت ضمایر نامعین غیر جاندار در می‌آیند (هاینه و کوتورا 2007: 69).
در فارسی نو نیز تغییرات فوق رخ داده است. در زیر تبدیل کلمات «آدمی / آدم»، «مردم» و «چیز» را به ضمیر مورد بررسی قرار می‌دهیم.

1-1-2. «آدم»

نجفی در کتاب فرهنگ فارسی عامیانه (بر خلاف اکثر قریب به اتفاق دستورنویسان) متوجه کاربرد کلمه‌ی «آدم» در مقام ضمیر (در کنار معنا‌های دیگر آن) شده است. وی در این زمینه می‌نویسد:
«آدم به منزله‌ی ضمیر مبهم دال بر همه کس و معمولاً خود گوینده: «چه بچه‌های گلی بودند! آدم حظ می‌کرد نگاهشان کند.» (شب‌های تماشا، 35) «توی مهمانی... هی می‌دادند آدم بخورد. آدم هم بیکار بود، خوب، هی می‌خورد... سر میز شام این قدر غذا بود که آدم اشتهایش کور می‌شد.» (به صیغه‌ی اول، 97)
این کاربرد در فارسی سابقه‌‌ی طولانی دارد و در متون متقدم نیز دیده می‌شود:
1) آدمی بحلیت مرغ را از هوا در آرذ (ظهیری سمرقندی، سندباد نامه، 46)

2-1-2. «مردم»

واژه‌ی «مردم» در پهلوی به معنای 'انسان' بوده است (رک. مکنزی1373)؛ این معنا در فارسی نو نیز (به خصوص قرون اولیه‌ی هجری) ادامه یافته است و فرهنگ‌نویسان در کتاب‌های لغت خود آن را وارد کرده‌اند. مثلاً معین در کتاب فرهنگ فارسی در تعریف این کلمه چنین می‌نویسد:
«(اِ جمع) انسان، بشر، آدمی،

«هرچه بر مردم بلا و شدت است***این یقین دان کز خلاف عادت است

(مثنوی. نیک. 3، 36) ج. مردمان: «مردمان حمص عاصی شدند.» (مجمل‌التواریخ و القصص 313).»
نکته‌ی جالب توجه این است که در قرون متقدم هجری از کلمه‌ی «مردم» به عنوان ضمیر غیر شخصی استفاده می‌شده است:
2) هیچ مردم از غضب خالی نبود (نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، 185).
3) پس تن مردم بسبب ناسازگاری مایها که ماده او از آن فراهم آورده‌اند ناچار تباه شونده است (جرجانی، ذخیره‌ی خوارزمشاهی، 17).
در فارسی امروز، کاربرد کلمه‌ی کاربرد کلمه‌ی «مردم» در معنی «انسان» و نیز نقش ضمیری آن از رواج افتاده است.

3-1-2. «چیز»

کلمه‌ی «چیزی» که از مشتقات «چیز» است در زبان فارسی به عنوان ضمیر نامعین (برای اشاره به انسان و هم غیر انسان) به کار می‌رود. در زیر بعضی معنا‌های «چیزی» را به نقل از نجفی آورده‌ایم:
«اندکی، مقدار ناچیزی: هزار تومان و چیزی بالا به من رسید.» ... «شخص مهمی، شخص معتبر و معنونی: «من تا جان دارم تلاش می‌کنم که دخترم یک چیزی بشود. باید دکتر بشود.» (نامه‌ها، 81)
کلمه‌ی «چیز» در گفتار عامیانه نیز جایگزین آن دسته از اسامی می‌شود که معمولاً نام آن‌ها را به یاد نمی‌آوریم:
4) چیز رو به من بده.

4-1-2. منابع دیگر اسمی

از منابع دیگری که منشأ به وجود آمدن ضمایر محسوب می‌شوند، کلماتی هستند که در زبان‌ها در معنای اولیه‌ی 'بدن' یا 'سر' به کار می‌روند. این اسامی در زبان‌ها معمولاً تبدیل به ضمایر انعکاسی می‌شوند. در صد‌ها زبان این دستوری‌شدگی دیده شده است (شلادت 2000، هاینه 2000 و 2005). در این فرایند گروه اسمی که دارای کلمه‌ی «بدن» یا اعضای بدن است به همراه یک توصیف‌کننده‌ی ملکی است. البته مواردی نیز وجود دارد که در آن‌ها اسم به تنهایی تبدیل به نشانه انعکاسی می‌شود. در فارسی نیز جزء «تن» در ضمیر انعکاسی «خویشتن» به احتمال زیاد ازکلمه‌ی «تن» به معنی «بدن» مشتق شده است.
سرانجام شواهد قوی ناظر بر این امر است که اسامی به تنهایی یا با ترکیب با توصیف کننده‌ها معمولاً به ضمایر اشاری شخصی (ضمایر شخصی) تبدیل می‌شوند. از این طریق اغلب ضمایر سوم شخص پا به عرصه وجود می‌گذارند، با این حال اگر بافت اجتماعی و زبانی مناسب وجود داشته باشد، ضمایر اول و دوم شخص نیز به وجود می‌آید. عکس تغییر فوق، یعنی تبدیل ضمیر شخصی به اسامی یا گروه‌های اسمی نامحتمل است (هاینه و کوتوا 2007: 69-70)؛ به عبارت دیگر تبدیل اسامی به ضمایر یک سویه است.

2-2. از اشاری به ضمیر

هاینه و کوتوا (2007: 87) بر آن‌اند که در زبان‌های جهان اشاری‌ها با معنای ' این/ آن' از رایج‌ترین منابع ضمایر سوم شخص هستند. مثلاً اشاری ille با معنی اولیه‌ی «آن» در زبان لاتین، منبع ضمیر سوم شخص در زبان‌های رومی امروزی بوده است. در این راستا می‌توانیم به زبان فرانسوی اشاره کنیم. در این زبان، کلمه‌‍‌ی il به معنای 'او (مذکر)' و کلمه‌ی elle به معنای 'او (مؤنث)' از صورت لاتینی مورد بحث به وجود آمده‌اند (برای مثال‌های بیشتر از زبان‌های مصری باستان لزگی رک. هاینه و کوتوا 2007: 88). با معنازدایی معنای اشاری - فضایی / مکانی اشاری‌ها از بین می‌رود و مقوله‌زدایی نیز باعث عدم کاربرد تصریف‌‌های متعلق به مقوله‌ی اشاری‌ها می‌شود و صورت‌های ضمیری به وجود می‌آید. این صورت‌های ضمیری می‌توانند مانند اسمی که جایگزین آن می‌شوند، تصریف‌های اسمی بگیرند؛ مثلاً «آن» در زبان فارسی در معنای اولیه برای اشاره به دور به کار می‌رود و جمع بسته نمی‌شود:
5) آن کتاب را بردار.
6) آن کتاب‌ها را بردار.
ولی با دستوری‌تر شدن «آن» و تبدیل آن به ضمیر، تصریف جمع می‌تواند به آن اضافه شود:
7) آن را بردار.
8) آن‌ها را بردار.
در فارسی امروز، «اون» در مقام صورت گفتاری «آن» هم برای اشاره به انسان و هم غیر انسان (چه جاندار و چه غیر جاندار) به کار می‌رود. از میان دستور‌نویسان متأخر، لازار (1384: 130) به این نکته اشاره کرده است.
تبدیل اشاری به ضمیر را در مورد کلمه‌ی «این» نیز که ناظر بر اشاره به نزدیک است، می‌توان مشاهده کرد.
لازم به توضیح است که تغییر اشاری به ضمیر امری متأخر نیست و از آن در متون متقدم نیز شواهد فراوان وجود دارد:
9) فریب دشمن مخور و غرور مداح مخر که این دام زرق نهاده است و آن کام دل گشاده (گلستان سعدی، به نقل از قریب و همکاران 1373: 82)

3-2 . از ضمیر به ضمیر

ممکن است ضمایر طی گذر زمان نقش دستوری جدیدی علاوه بر نقش اولیه کسب کنند و به اصطلاح در آن‌ها واگرایی ایجاد (رک. نغزگوی کهن 1389ج). کاربرد اولیه معمولاً تا مدتی در کنار کاربرد ثانویه به حیات خود ادامه می‌دهد و ممکن است بعد از مدتی کاربرد اولیه به طور کلی به کناری گذاشته شود. گاهی نیز کاربرد یا نقش دستوری اولیه عام‌تر است و با گذشت زمان ممکن است خاص‌تر شود. از هر دو این موارد در زبان فارسی مثال‌هایی در دست داریم که در زیر به بررسی آن‌ها می‌پردازیم. در متون متقدم فارسی نو (مانند فارسی امروز) از «او»، «وی» و «ایشان»، به عنوان ضمیر استفاده شده است. تفاوت کاربردی این ضمایر در دوران متقدم فارسی نو و فارسی امروزی در آن است که در فارسی متقدم این ضمایر جانشین هم اسامی جاندار (چه انسان و چه غیر انسان) و هم اسامی بیجان می‌شده‌اند، در حالی که در فارسی امروز تنها از این ضمایر برای ارجاع به «انسان» استفاده می‌شود.

1-3-2. واگرایی در ضمیر و همزیستی دو نقش

در زبان فارسی معیار شناسه‌هایی که به فعل متصل می‌شوند، ناظر بر شخص و شمار هستند. تنها صیغه‌ی فعلی که بدون شناسه است، سوم شخص مفرد در زمان گذشته است. در فهرست زیر شناسه‌ها در صورت‌های مختلف فعل رفتن مشخص شده است:
زمان حال: می‌روم، می‌روی، می‌رود، می‌روید، می‌روند.
زمان گذشته: رفتم، رفتی، رفت، رفتیم، رفتید، رفتند.
در فارسی امروز ضمیر متصل -ش کاربرد جدیدی پیدا نموده است و برای نشان دادن سوم شخص مفرد فاعلی به فعل متصل می‌شود:
10) احمد گفتش.
در جمله‌ی فوق -ش (مانند شناسه‌ها) به فاعل یا احمد بر می‌گردد. کاربرد جدید -ش در کنار کاربرد متقدم آن است؛ یعنی همزیستی این دو کاربرد را در زبان فارسی می‌توانیم مشاهده کنیم (برای کاربرد‌های دیگر -ش رک. راسخ مهند 1389). انگیزش این تغییر را می‌توان ناشی از یکسان‌سازی قیاسی دانست. منظور از یکسان‌سازی قیاسی، هم شکل شدن صورت‌های یک واژه‌ی واحد در یک صیغگان تصریفی است. این یکسان‌سازی معمولاً به لحاظ آوایی صورت می‌پذیرد (رک. ساپیر 1376: 270-272 و تراسک 1996: 108- 112). از آنجا که صیغه‌ی سوم شخص فعلی زمان گذشته دارای شناسه‌ای با ماده‌ی آوایی نیست، با بقیه اعضای دیگر صیغگان تفاوت دارد و با استفاده ضمیر متصل -ش، شبیه دیگر اعضای صیغگان فعلی می‌شود. این تغییر در سایر شناسه‌ها یعنی سایر سلول‌های این صیغگان رخ نداده است.

2-3-2. خاص شدگی و مطرود شدن نقش اولیه

در متون متقدم فارسی نو (مانند فارسی امروز) از «او»، «وی» و «ایشان»، به عنوان ضمیر استفاده شده است. تفاوت کاربردی این ضمایر در دوران متقدم فارسی نو و فارسی امروزی در آن است که در فارسی متقدم این ضمایر جانشین هم اسامی جاندار (چه انسان و چه غیر انسان) و هم اسامی بیجان می‌شده‌اند، در حالی که در فارسی امروز تنها از این ضمایر برای ارجاع به «انسان» استفاده می‌شود. در زیر به تفکیک شواهدی در مورد کاربرد‌های این ضمایر در متون متقدم به دست داده‌ایم:

1-2-3-2 . «وی»

در فارسی امروز، «وی» در مقام ضمیر شخصی تنها جایگزین انسان می‌شود و در نوشتار بیشتر کاربرد دارد و معمولاً در گفتار مورد استفاده قرار نمی‌گیرد، این کاربرد خاص‌تر از متون متقدم است:

1-1-2-3-2. کاربرد متقدم «وی» در اشاره به اسامی غیر جاندار و جاندار غیر انسان

11) اسکندر رومی در اوان جهانگیری بحیله‌ی تمام حصاری را بگشاد و بویران کردن وی فرمان داد (کشاورز، بهارستان جامی، 1036).
12) عقربی دید که گرد او میگشت، قصد کشتن کرد، حلاج گفت دست از وی بدار که دوازده سالست که تا او ندیم ماست و گرد ما می‌گردد (کشاورز، تذکرة‌الاولیاء، 612).
13) دریغا عمر که عنان گشاده رفت و از وی جز تجریت و ممارست عوضی نمایند
(کشاورز، کلیله و دمنه، 580).
14) بزرگ دیهی است و از وی هزار مرد بیرون آید (کشاورز، چهار مقاله، 641).

2-1-2-3-2. کاربر «وی» در متون متقدم در اشاره به انسان

15) نوشیروان اشارت بجامه‌های وی کرد که اینها از آنست؟ (کشاورز، بهارستان جامی، 1038).
16) بیامد و کیسه بوی داذ. مرکیسه برگرفت و برفت (کشاورز، سندبادنامه، 679).

1-2-2-3-2. «او»

ضمیر «او» نیز مانند «وی» در گذشته جایگزین اسامی غیر انسان (چه جاندار یا غیر جاندار) می‌شده است. «او» در نوشتار کاربرد دارد و در فارسی گفتاری امروز به جای آن از «اون» استفاده می‌شود که ریشه در اشاری «آن» دارد.

1-2-2-3-2. کاربرد متقدم «او» در اشاره به اسامی غیر انسان (جاندار و غیر جاندار)

17) عقربی دید که گرد او میگشت، قصد کشتن کرد، حلاج گفت دست از وی بدار که دوازده سالست که تا او ندیم ماست و گرد ما می‌گردد («او» در اشاره به عقرب) کشاورز، تذکرة‌اولیاء، 612).
18) قطار دار سوگند خورد که این اشتر از دوش باز رمیده است و سحرگاه مرا معلوم شد، از آنوقت باز بر جمازه نشسته‌ام و او را میطلبم («او» در اشاره به شتر) (کشاورز، جوامع‌الحکایات، 839).
19) رکن‌الدوله حسن بن بویه او را بارو کشید و دور باروش بیست و یکهزار گام باشد («او» در اشاره به شهر) (کشاورز، نزهة‌القلوب، 981).

2-2-2-3-2 . کاربرد «او» در اشاره به انسان

20) و از برادر او زین الطائفه‌ی عمر شوگانی شنودم که ایشان هر دو گفتند که ما از پدر خویش شنودیم که او گفت ... (کشاورز، اسرارالتوحید فی مقامات الشیخ ابی سعید، 746).

3-2-3-2. «ایشان»

ضمیر جمع «ایشان» در فارسی امروز تنها در نوشتار رسمی به کار می‌رود. در گفتار نیز از این ضمیر در خطاب محترمانه برای اشاره به سوم شخص مفرد استفاده می‌شود. در متون متقدم کاربرد «ایشان» عام‌تر بوده و هم انسان و هم غیر انسان (چه جاندار و چه غیر جاندار) جمع به کار می‌رفته است.

1-3-2-3-2 . کاربرد متقدم «ایشان» در اشاره به غیر انسان

21) این صنعت جنان بوذکی در سخن دو کلمه یا بیشتر آورده شوذکی در کفتن و نبشتن یکسان بوذ و در معنی مختلف و در ایشان ترکیب و اختلاف حرکات و تفاوت زیادت و نقصان نباشذ (کشاورز، حدایق السحر فی دقایق‌الشعر، 689).
22) و این جنان بوذکی دبیر یا شاعر در نثر یا نظم الفاظی آرذکی حروف ایشان متقارب و متجانس باشذ در گفتار و ازین کونه در کلام خدای عزوجل بسیارست و در آثار فراوان (کشاورز، حدایق‌السحر فی دقایق الشعر، 692).

2-3-2-3-2 . کاربرد «ایشان» در اشاره به انسان

23) ایشان کی در شهر‌ها بنا واجب مال مسلمانان می‌ستانند و دزدان کی ره زنند هر دو یکسان باشند خون هر دو مباح بوذ (کشاورز، راحة‌الصدور و آیة‌السرور، 776).

نتیجه‌گیری

شواهد ارائه شده‌ی فوق نشان می‌دهدکه ضمایر فارسی طبقه‌ی بسته‌ای را تشکیل نمی‌دهند، زیرا اعضای جدیدی به این طبقه اضافه شده است. در این راستا می‌توان به اضافه شدن «اون» و ضمیر فاعلی متصل «-ش» اشاره کرد. از طرف دیگر، بعضی از ضمایر در نقش‌های خاص‌تری به کار رفته‌اند و کم کم از بسامد وقوع آن‌ها در طول تاریخ کاسته شده است. ضمایر «وی»، «او» و «ایشان» که زمانی هم برای جاندار و هم غیر جاندار به کار می‌رفته‌اند، تنها دیگر برای «انسان» و آن هم در گونه‌ی کاربردی بسیار رسمی به کار می‌روند و جای آن‌ها را ضمایر «آن» / «اون» و «آن‌ها» با منشأ اشاری گرفته است. همه‌ی این موارد مبین آن است که ضمایر نیز مانند سایر عناصر و مؤلفه‌های زبانی دچار تغییر می‌شوند. در واقع، ضمایر از منابع مختلف به وجود می‌آیند و نقش دستوری خود را برای مدتی حفظ می‌کنند و سرانجام با تغییر کاربرد کم کم از زبان حذف می‌گردند و دوباره جای آن‌ها را ضمایر جدیدی می‌گیرد.

منبع مقاله :
نغزگوی کهن، مهرداد؛ (1395)، زبان فارسی در گذر زمان (مجموعه مقالات)، تهران: کتاب بهار، چاپ اول.